مرکز مشاوره ترک الکل 24 ساعته آنلاین تلفنی با بهخترین مشاوران روانشناس گشور در سامانه گوش شنوا الکلی ها مثل بقیه هستند: گاهی شگفت انگیز، دوست داشتنی، باهوش، جذاب، خنده دار و قانع کننده.
متأسفانه، عواقب ناشی از اعتیاد می تواند برای عزیزان فوق العاده باشد. زندگی طولانی مدت با کسی که دست به چنین رفتار خطرناکی میزند، زندگی تهیکننده، افسردهکننده و تنهایی است.»
تقریباً 22 میلیون آمریکایی روزانه با اعتیاد به مواد مخدر و الکل دست و پنجه نرم می کنند.
100 میلیون نفر دیگر از اعضای خانواده و دوستان درد خود را به اشتراک می گذارند.
جیمز گراهام می نویسد که دو نیروی انسانی بزرگ در رابطه با اعتیاد به الکل وجود دارد: الکلی های در حال بهبودی که تجربه خط مقدم داشته اند و کهنه سربازان جنگی که برای مدت طولانی در معرض نوشیدن فعال یکی از عزیزانشان بوده اند.
شوهر اومی، تری، خودکشی کرد. او فقط چهل و هفت سال داشت.
اگرچه او اعتراف کرد که الکلی است، اما از برچسبی متنفر بود که نشان میداد مستهای خیابانی در کنار زبالهدانها در کوچههای تاریک، مشروبات الکلی را چنگ میزدند.
بهترین مرکز مشاوره ترک الکل
شوهرم بیشتر از یک آدم سرسبز، مست، یک بارفلی بود.
او یک وکیل با استعداد، پسر دوست داشتنی، ناتنی مغرور، دوست وفادار، شوهر حامی و طرفدار دالاس کابوی هار بود که در نهایت به این بیماری حیله گر تسلیم شد. او هرگز بد، بد، یا خشن نبود.
وقتی مست بود، او آنجا نبود. بی حرکت بود، مثل جسد.
یک بار پرسیدم: «چرا مشروب می خوری در حالی که باعث درد دل می شود؟»
او پاسخ داد: «فراموشی». “من فراموشی را دوست دارم.”
تری در یک جهان موازی ساکن بود: خود پنهان و خود عمومی او.
مانند نوری که از موج و ذره تشکیل شده است، شوهرم هر دو چیز در یک زمان بود – یک پارادوکس گیج کننده.
مدت کوتاهی پس از مرگ او شعری برای «شوهر هزار شادی و غم» سرودم.
مرکز مشاوره ترک الکل آنلاین
برای هر قسمت غم انگیز مرتبط با الکل، زمانی به همان اندازه شادی آور بود که تری هوشیار بود. ما بین اوج و فرودهای ازدواجمان در ترن هوایی کار می کردیم.
با نگاهی به گذشته، نقش خود را در این سفر پرمخاطره تشخیص می دهم. من در ملودرام پیشرفت کردم.
شاید به همین دلیل بود که بهبودی خودم را قبول نکردم.
در طول ازدواج ما، تری از اواسط به مرحله آخر بیماری پیشرفت کرد. در یک مقطع، او در یک برنامه درمان مسکونی یک ماهه شرکت کرد.
در یک رویداد آخر هفته برای خانواده و دوستان، برای اولین بار با فلسفه دوازده قدمی آشنا شدم. منطقی بود اما وقتی به خانه برگشتم آن را دنبال نکردم.
من بیش از حد مغرور، اراده و لجباز بودم. من باور داشتم که می توانم شوهرم را درست کنم.
مدت کوتاهی پس از درمان، تری عود کرد. برای سالهای باقیمانده، ما زندگی خود را با تظاهر به مدیریت بیماری تا زمان مرگ غم انگیز او از سر گرفتیم.
تغییر به چندین سال بعد که متوجه شدم پسر بالغم به مواد مخدر معتاد است.
یک بار دیگر از ترن هوایی بالا رفتم و تلاشم را برای تعمیر پسرم دو چندان کردم.
مشاور روانشناس آنلاین شبانه روزی
من هم قصد از دست دادن او را نداشتم. هیچ چیز کار نکرد، اما این مانع من نشد.
سرانجام پس از چندین سونامی، فرسوده، افسرده و غرق در ترس و ناامیدی شدم. دوستی مرا به یک جلسه دوازده مرحله ای دعوت کرد که در آن متوجه شدم تنها نیستم. وضعیت من منحصر به فرد نبود.
در واقع، مبارزات و چالش های من مانند بقیه در آن اتاق بود.
همه ما جانبازانی بودیم که سعی میکردیم بیماری عزیزمان را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنیم.
چگونه یاد بگیریم که کنترل را کنار بگذاریم؟ قاشق مان را در کاسه های خودمان نگه داریم؟
در کنار خیابان خود راه بروند؟ به کسب و کار خودمان فکر کنیم؟ برای داشتن زندگی سالم و شاد؟ برای بهبودی از رفتار مخرب عزیزمان؟
در اوایل دوران نقاهت، با سه C در مورد اعتیاد آشنا شدم: من باعث آن نشدم، نمی توانم آن را درمان کنم و نمی توانم آن را کنترل کنم.
در طول سالها، این Cها تبدیل به مانترای «رفتن به» من شدهاند، هر زمان که دوباره به رفتارهای وابستهای برمیگردم.
علاوه بر شرکت در یک برنامه دوازده مرحله ای، از یک درمانگر با استعداد که خرد سه C را تقویت کرد، کمک گرفتم. متعاقبا، من سه دیگر اضافه کردم: شجاعت، شفقت، و جامعه.
شماره تلفن مشاور ترک اعتیاد
اخیراً در یک کارگاه آموزشی شرکت کردم که در آن رهبر پرسید: “قدرتی که در حال حاضر دارید چیست و می توانید از آن برای ایجاد زندگی مورد نظر خود استفاده کنید؟” از جا پریدم و جواب دادم: «شجاعت».
شجاعت
رفتن به مطب یک درمانگر، یا جلسه ای برای کسانی از ما که عزیزانشان مواد مصرف می کنند، شجاعت می خواهد. دلهره، خودآگاهی و اشک هایم را به یاد می آورم.
تغییر نحوه ارتباطمان با عزیزانمان به شجاعت نیاز دارد.
دست از تلاش برای اینکه: همسر، خواهر یا برادر، فرزند یا دوست خود را «تعیین» کنیم و شروع به اصلاح خود کنیم.
رحم و شفقت – دلسوزی
من سخت کار کرده ام تا خودم را به خاطر اشتباهات زیادی که انجام دادم (بیهوده) برای اصلاح شوهرم و پسرم مورد ضرب و شتم قرار ندهم.
من اغلب شنیده ام، “وقتی بهتر می دانید، بهتر عمل می کنید.
با وجود اینکه بهتر می دانم، باز هم به الگوهای رفتاری قدیمی بازمی گردم. آن وقت است که شفقت به من کمک می کند تا خودم را ببخشم و ادامه دهم.