مشاور روانشناسی بالینی تلفنی آنلاین در بهترین مرکز مشاوره روانشناسی 24 ساعته فقط در سامانه گوش شنوا با شروع کارم به عنوان یک روانشناس بالینی، این سوال را از خودم ادامه دادم.
من مشتریان زیادی را دیدم که همین موضوع را متعجب کردند و ما از شرم در اطراف مشکل چرخیدیم.
از نظر فکری می دانستم که ریشه الگوی من به اعماق دوران کودکی می رسد.
اما “بیشتر دانستن” هرگز مرا از شیمی ام رها نکرد. این احساس به همان اندازه مفید بود که «دانستن» پیتزا برای من خوب نیست.
اما به هر حال آن را سفارش دادم زیرا طعم بسیار خوبی داشت.
نمیتوانستم بیش از آن که جگر و پیاز را فوقالعاده جذاب بدانم، مجذوب یک فرد مهربان و در دسترس باشم.
وقتی در نهایت در مورد تروما-پیوندی یاد گرفتم، بسیار تسکین دهنده بود.
این به من این امکان را داد که خودم را کمتر قضاوت کنم که چگونه در این چرخه گرفتار شده ام.
بهترین مشاور روانشناسی بالینی تلفنی
دلیلش این نبود که شکسته بودم یا لیاقت عشق را نداشتم.
این به این دلیل بود که سیستم عصبی من برای پیوند تروما در نوجوانی سیمکشی شده بود.
مغز من بر اساس آنچه که تجربه کرده بودم و شاهد آن بودم تداعی هایی ایجاد کرده بود: “عشق” با سوء استفاده و غفلت همراه است.
البته من بارها و بارها به دنبال شرکای بدرفتار و غیرقابل دسترس بودم.
پیوند تروما تعریف شده است
هنگامی که با سوء استفاده و غفلت مواجه می شویم، از نظر شیمیایی برای رسیدن به “طرف دیگر” تلاش می کنیم.
هنگامی که آزارگر فردی است که برای ما تسکین می دهد، مغز آنها را با ایمنی مرتبط می کند.
مغز به جای تأثیر منفی سوء استفادهکننده، به تجربه مثبت تسکین میچسبد.
این به این دلیل اتفاق میافتد که پاسخ تهدید بدن (جنگ، پرواز، یخ زدن، حنایی کردن) بخشی از مغز را که میتواند در مواقع بحرانی فکر بلندمدت کند، خاموش میکند.
مشاور روانشناسی بالینی تلفنی 24 ساعته
این احساس را ایجاد می کند که ما برای زنده ماندن به سوء استفاده کننده نیاز داریم و اغلب با “عشق” اشتباه می شود.
تروما پیوند یک پیوند هورمونی است که در اثر سوء استفاده مکرر ایجاد می شود و هر از چند گاهی با “نجات” پاشیده می شود.
هنگامی که ما در وگاس در یک ماشین بازی می نشینیم، نسخه کمی متفاوت از این چرخه را می توان دید.
آن را تقویت متناوب مینامند و کازینوها مدتهاست که از دادههای پیرامون آن استفاده میکنند تا به ما کمک کنند پساندازهای زندگیمان را در دستانشان بریزیم، به این امید که در نهایت «برنده» شویم.
این نوع شرطی سازی به طور شهودی توسط خودشیفته ها مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
آنها استاد هستند که به اندازه کافی به ما بدهند و سپس همه چیز را از بین ببرند. در ارتباط با نور گاز، سوء استفاده عاطفی و دستکاری طراحی شده برای اینکه ما واقعیت خود را زیر سوال ببریم، بلوک های ساختمانی اصلی برای پیوند تروما شکل می گیرند.
در تجربهای که با ناپدری خودشیفته داشتم، ماهها تحت درمان بیصدا قرار میگرفتم و در پی آن هدایای گرانقیمتی به همراه داشت.
یا اینکه به خاطر یک اشتباه بیگناه هفتهها مرا زمینگیر میکرد و بعد مرا کنار میکشید و میگفت که ما «روحهای خویشاوند» هستیم، و مرا بهعنوان یک دوست دختر آرایش میکرد.
مشاوره روانشناسی آنلاین شبانه روزی
من این چرخه فرسوده را در بزرگسالی تکرار کردم. بخشی از تجربهای که دوباره خلق میکردم شامل این امید بود که «او تغییر خواهد کرد».
درست همانطور که در کودکی امیدوار بودم، “او بالاخره من را خواهد دید و برای همیشه دوستم خواهد داشت، و سپس من خوب خواهم شد!”
عنصر لازم برای شروع چرخه (اما این بار من برنده خواهم شد) جذب کسی بود که در دسترس نبود، خودشیفته بود، معتاد بود و غیره. و من بارها این ضربه را دوباره به نمایش گذاشتم، شمارش را از دست دادم.
این بسیاری از افراد را شگفتزده نخواهد کرد، اما خبری که برای من منتشر شد این بود که هیچ یک از شرکای من هرگز تغییر نکردند.
من هرگز برنده نشدم. هیچ وقت بهتر نشد من در یک خورش وابسته ماندم و معتقد بودم که قادر به یک رابطه سالم نیستم.
اکنون می دانم که همیشه انسانی کاملاً کارآمد بوده ام. من به ترومای دوران کودکی ام دقیقاً همان طور واکنش نشان دادم که فقط برای زنده ماندن از آنها در نظر گرفته شده بودم.
بدن من برای زندگی در چرخه سیم کشی شده بود و ذهنم با این باور که “این بار متفاوت خواهد بود” از من محافظت می کرد. همیشه امیدوار بودم نفر بعدی مرا ببیند، طلسم را بشکنند، و سپس آزاد شوم.
آزادی واقعی
در نهایت آنقدر شکست خوردم، ناامید و دلشکسته شدم که شروع کردم به چیزی که همیشه شنیده بودم، اما هرگز نمی دانستم چگونه تمرین کنم: دوست داشتن خودم.
شماره تلفن مشاور روانشناس
قبلاً فکر میکردم اگر من تنها کسی باشم که واقعاً مرا دوست دارد، مهم نیست. حالا می دانم که عشق خودم از همه مهمتر است.
به جای اینکه منتظر بمانم تا “او” مرا دوست داشته باشد یا سعی کنم او را متقاعد کنم که ارزش من را ببیند، سرانجام درد خودم را دیدم و آنقدر خودم را دوست داشتم که ترک کنم.
من نمی توانستم یک دور بیشتر بروم. میدانستم که نمیتوانم به کسی دیگر این قدرت را بدهم که مرا آزاد کند. مجبور شدم انتخابش کنم باید من را انتخاب می کردم.
من باید من را انتخاب می کردم، حتی اگر آنها هرگز انتخاب نکردند.
فوق العاده سخت بود اما عمیق بود. عمل کردن از جانب خودم به روشهای جسورانهای که قبلاً نمیخواستم یا نمیتوانستم انجام دهم، نه تنها من را تغییر داد، بلکه باعث تغییر شرایط شیمیایی من نیز شد.
وقتی از الگو فاصله گرفتم، آن ماده قدیمی لازم برای روشن کردن جرقه خاموش شد.
چون میتوانستم ارزش خود را ببینم، وقتی شخص دیگری هم این کار را میکرد، چندان ترسناک نبود.
کتک زدن خودم برای این چرخه هرگز به من کمک نکرد آن را بشکنم. دانستن بهتر هرگز مانع از تکرار آن نشد. زمانی بود که خودپذیری رادیکال و عشق به خود را تمرین کردم که شروع به آزاد شدن کردم.